۱۳۸۸ شهریور ۱۱, چهارشنبه

بازگشت

خط ریشه پهنی داشت
با یه زنجیره فروهر نقره که تو 7 یقش خیلی چشمک می زد
سلام کردم
با کمی خنده
اخم کرد
شما؟
سلام رفیق بابا منم چه طوری؟
آقا اشتباه گرفتی!
اشتباه چیه مگه فلان فلانی نیستی تو ؟
نه من اسمم اینه
البته اونو قدیما به هم می گفتن
منم در جوابش 4 تا فش چارواداری دادم
گفتم مرتیکه این مسخره بازیا چیه؟
آخه با هم راحت بودیم
راستش این بچه
ولش کن
یه دو ماهی بود ازش خبری نبود
و این دقیقا زمانی بود که از رفیقم خبر نداشتم
گفتم وحید
گفت اسم من امید
آها
امید از رفیق ما خبر داری تو مسجد نمی بینیش؟
مسجد!!؟؟
نه بابا
مسجد کجاست؟
!!!!
آخه این پسر از چرخ زنندگان بسیج بود
چند وقت پیش رفیقم رو دیدم
بهتر بگم اومده بود پیشم
داقووووووووووووووووون
هیچی نگفت
هیچی
امیدم دیدم
حالا بهتر بگم وحید
آره وحیدم دیدم با یه پیرن مشکی و
شلوار تکاوری و دمپایی
تا تهش خوندم
رفیقم بد بخت شده بود.
وحید با 10 نفر شکم بزرگ دیگه جلو مسجد داشت جوک جنسی می گفت واز مشکلات بیسینس قبلیش حرف می زد
و از اینکه چه جور قادر مخ بزنه...

هیچ نظری موجود نیست: